رمان قصیده دل داستان دختری بنام قصیده می باشد که طی یکسری حوادث که در گذشته اش رخ داده دیدش به زندگی و آدمهاش عوض شده و دیر اعتماد میکند . توی کار فردی منضبط و موفقه و توی خانواده شخصی قابل اعتماده و در آستانه سی سالگیه و کم کم وارد مسیری از زندگیش میشه که حس میکنه برای ادامه، نیاز به یک همراه دارد . این میون یک اتفاق باعث میشه با احساساتی که قبلا ازش فرار میکرده دوباره روبرو بشه. قصیده بین دو حس خواستن و نخواستن گیر کرده . عشق رو طلب میکنه و پس میزنه, این داستان جدال افکار قصیده است .
قسمتی از متن رمان Ghasidehe Del :
کنار مامان نشسته و سرم را روی شانه هایش گذاشتم . دلم می خواست مثل بچه گی هایم ، کنج آغوشش خودم را جمع کنم تا امنیت حضورش را باور سازم .نگاهم روی صورت مهربان و خسته اش نشست . صورت مهربان و زیبایی که چین و شکن هایش یادآور سختی است که در زندگی کشیده بود و نشان از عمر سپری شده داشت .
-مامان؟
-جانم؟
-چرا زندگی ما اینهمه یکنواخت شده؟
-یکنواخت؟
-آره دیگه..نه پایین و بالا داریم…نه چیز جدید!
-خدا رو شکر این که بد نیست؟
-بد نیست؟
-نه..خدا رو شکر همه چیز سرجای خودشه..خدا رو شکر همه امون سلامتیم. خدا رو شکر بچه هام اهلند و شوهرم مرد!!.
لبخندی به دل پاک مامان زدم و گفتم: آره خدا رو شکر!!
نفسم رو مثل یک آه بیرون دادم..دلم هیجان میخواست . یک چیز جدید . خیلی وقت بود که زندگی ایم روی دور یک نواختی افتاده بود . نه چیز جدیدی و نه انگیزه ی تازه ای . کارم شده بود رفتن به سر کار و برگشتن . پوفی کلافه کشیدم . دست مامان پر مهر داخل موهایم چرخید:
-چته مامان جون؟ چرا بی قراری؟
-هیچی… مامان خوردم به روزمره گی…همین…دلم تغییر میخواد..یکم هیجان
-خب چرا با غزل نرفتی شمال؟
-با غزل؟ لابد با اون زلزله هشت ریشتریش!! گفتم دلم هیجان میخواد نه زلزله!!
صدای خنده آروم مامان تو گوشم پیچید:
-هیجانم بود…اگه خودت میخواستی بود.
اخمهایم در هم رفت و سرم را از روی شانه اش برداشتم .
مشخصات کتاب :
– نام کتاب : قصیده دل
– نویسنده : الف
– تعداد صفحات : 417
– فرمت : PDF و APK
– مناسب برای کامپیوتر و گوشی های اندروید