کتابخانهی شبانه
داستان زنی حدوداً سیوپنج ساله به اسم نورا است. نورا بهعلت پشیمانیهای زیاد در زندگی افسردگی میگیرد. تنهایی، شرایط محیط اطراف و ازدستدادن شغلش، دستبهدست هم میدهند تا خودکشی کند. نورا پس از خودکشی وارد کتابخانهای مرموز میشود. متصدی کتابخانه، خانم الم، کتابدار زمان دبیرستان نوراست و بهعنوان راهنما به او کمک میکند. نورا در کتابخانه، زندگیهای گوناگونی را تجربه میکند؛ اما به نظر میرسد هیچکدام زندگی آرمانیاش نیست. اما این کتابخانه کجاست؟ نورا سرانجام کدام زندگی را برمیگزیند؟ کتاب کتابخانه شبانه ، افتخارات بسیاری را نیز کیب کرده است . انتخاب به عنوان یکی از ده کتاب برتر سال به انتخاب Independent ، برنده جایزه بهترین کتاب گودریدز در بخش داستانی ، قرار گرفتن در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز ، برنده جایزه باشگاه کتاب آمریکا و … در بخشی از
کتاب صوتی کتابخانه شبانه
می شنویم ، حسرتها ادامهدار بودند و پیشزمینه داشتند و در صفحات متعدد تکرار میشدند. پشیمونم که توی گروه هزارتو نموندم، چون برادرم رو ناامید کردم، پشیمونم که توی گروه هزارتو نموندم، چون از خودم ناامید شدم، پشیمونم که تلاش بیشتری برای نجات محیط زیست نکردم، پشیمونم که وقتم رو صرف شبکههای اجتماعی مجازی کردم، پشیمونم که با ایزی نرفتم استرالیا، پشیمونم که وقتی جوونتر بودم بیشتر خوش نگذروندم، پشیمونم که اونقدر با بابا بحث و دعوا میکردم، پشیمونم که شغلی مرتبط با حیوانات نداشتم، پشیمونم که توی دانشگاه به جای فلسفه، زمینشناسی نخوندم، پشیمونم که یاد نگرفتم چطور آدم شادتری باشم، پشیمونم که اینقدر احساس گناهکاری کردم، پشیمونم که یاد گرفتن اسپانیایی رو ادامه ندادم، پشیمونم که توی آزمون دروس پیشرفته، رشتههای علمی رو انتخاب نکردم…